2h 57min
  • زبان :زبان اصلی-دوبله فارسی قدیمی کیفیت :720
  • فرمت :mkv حجم :2.01
  • مدت زمان :177 دقیقه محصول :هندوستان
  • کارگردان :Manmohan Desai,Prayag Raj نویسنده :Smt. Jeevanprabha M. Desai,Kader Khan
  • امتیاز IMDB :6.7 رده سنی :2h 57min
  • ستارگان :آمیتاب بچن - وحیدا رحمان - ریشی کاپور - راتی آگنیهوتری - سورش اوبروی
  • Fa
  • En
مردی ثروتمند اما شرور به نام ظفر خان عاشق دختری به نام سلما شده است و می خواهد با او ازدواج کند اما او و پدرش به او اجازه نمی دهند. ظفر به جرایم مختلف دستگیر می شود و به مدت 10 سال در زندان به سر می برد ، اما وقتی مرخص شد ، می بیند که سلما با مرد خوبی به نام اسلم خان ازدواج کرده است. ظفر خان ، می خواهد سلما را متقاعد کند که با او ازدواج کند اما سلما امتناع می ورزد. ظفر انتقام خود را با طغیان در منطقه ای که سلما در آن زندگی می کند ، کشته شدن پدرش ، زخمی شدن اسلم و سلما را ترسیم می کند و باعث می شود حافظه خود را از دست بدهد. در طی این فاجعه ، سلما نیز از فرزند خردسالش ، اقبال جدا می شود. ظفر سلما را ربوده و به جهانیان می گوید که او همسرش است. او همچنین یک فرزند شیرخوار را از یتیم خانه در کانپور ، پسری به نام سانی به فرزند خود پذیرفته است تا سلما به توصیه روانپزشک بزرگ شود. در همین حال ، اقبال با عموی خود که همسر و فرزند خود را در سیل از دست داده ، مجدداً پیوست. دایی اقبال را مثل خودش بزرگ می کند ، زیرا آنها خانواده دیگری ندارند. سالها می گذرد و اقبال و عمویش به عنوان خنک کننده فعالیت می کنند. اقبال دارد
A wealthy, but evil man named Zafar Khan, has fallen in love a girl named Salma and wants to marry her, but she and her father do not let him. Zafar is arrested for various crimes and is imprisoned for 10 years, but when he is discharged, he sees that Salma is married to a good man named Aslam Khan. Zafar Khan, wants to convince Salma to marry him but Salma refuses. Zafar plots his revenge by flooding the region in which Salma lives in, killing her father, injuring Aslam and Salma, causing her to lose her memory. During this catastrophe, Salma is also separated from her young son, Iqbal. Zafar abducts Salma and tells the world she is his wife. He also adopts an infant from an orphanage in Kanpur, a boy named Sunny, for Salma to raise on the advice of a psychiatrist. Meanwhile, Iqbal is reunited with his uncle, who has lost his wife and son in the flood. The uncle will raise Iqbal as his own, as they have no more family. Years pass, and Iqbal and his uncle work as coolies. Iqbal has ...